کوروش پسرم

بدون عنوان

خاطره تولدت پسر کوچک من ، تصمیم گرفته بودی  روز تولد پدرت و خاله ات تو هم زمینی بشی  و  پا به عرصه وجود بزاری پنجم شهریور ساعت 5 صبح بیدار شدم و به اتاقت رفتم تا مادر بزرگ رو که اونجا خوابیده بود بیدار کنم اما مادر بزرگ خودش بیدار بود کمی بعد بابا هم بیدار شد و همگی حاضر شدیم عمو امیر دقایقی بعد دم در بود  همگی با هم راهی بیمارستان اتیه شدیم مسیر خیلی زود تموم شد  
16 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کوروش پسرم می باشد